کد مطلب:90263 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

خدا از نافرمانی بندگان زیان نمی بیند











آن زمان كه فیاضیت الهی، به ایجاد موجودات تعلق گرفت و كاروان مخلوقات، راه فیض پذیری، در پیش گرفت و به راه افتاد، گناه بندگان، در جود و بخشندگی خدای مهربان كمتر دخالتی نداشت، تا سد راه فیض مقدس الهی گردد و از نعمت وجود محروم بماند، معصیت و نافرمانی كردن، نقصی است كه از بنده مایه گرفته و اثر سوء آن، به خود او برمی گردد، اما این ابر تیره كه در آسمان زندگی بندگان، پیدا می شود، از تابش و فروغ آفتاب تجلی فیض حق نمی كاهد. گناه، حرمان از مقام قرب است، ولی با فیض خداوندی ارتباطی ندارد.

بنده اگر مطیع و فرمانبر باشد، خود سودی برد و اگر متمرد و نافرمان باشد، زیانی است كه خود كسب نموده كه در همین جا نیز، امداد الهی او را در بر گرفته با نوید توبه و بازگشت، می توان این خلاء را پر نموده و به آغوش رحمت واسعه ی خداوندی باز

[صفحه 65]

گردد.

این انسان بیچاره، نیازمند است كه اگر به كسی احسانی كند، یا حاجت او را برآورد، امید به پاداش دارد و دست كم به تعریف، تمجید و سپاس وی، چشم دوخته اما در احسان ربوبی، چنین دیدی راه ندارد. بنده اگر گناهكار بوده و در مسیر خلاف وظیفه اش، گام بردارد باز از فیض الهی و قیومیت ربوبی بی بهره نیست.


ادیم زمین سفره عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست


پرستار امرش همه چیز و كس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس


چنان پهن خوان كرم گسترد
كه سیمرغ در قاف قسمت خورد


«لانه لا تضره معصیه من عصاه و لا تنفعه، طاعه من اطاعه»: چرا كه گناه گنهكاران، او را زیان نمی رساند و طاعت فرمانبران، او را سود نمی بخشد.

این دو جمله، به غیر ترتیب، علت برای دو بیان پیشین است. بنابر عادت، سخن گویان، علت هر كلام را، در كنار آن جای داده تا شنونده، از حالت انتظار بیرون آمده، به انگیزه ی گفتار اطلاع یابد. این نوع سخن گفتن، یعنی علت را در كنار معلول نهادن، می توان از محسنات فن سخنوری به شمار آورد. به هر حال آفرینش موجودات برای جلب نفع یا دفع ضرر نبوده، تا از طاعت آنها نفعی به او عاید گردد و یا از معصیت آنان ضرری به ساحت اقدسش برسد، چرا كه جلب منفعت و دفع ضرر، از عوارض نقص است تا بدین وسیله به كمال برسد و خداوند متعال، از نقص و احتیاج منزه و مبرا است. او كمال مطلق، جمال مطلق، علم مطلق و حیاه مطلق است، زیان و كمبودی در ساحت اقدس او وجود ندارد.

مولا در ضمن خطبه ی دیگری از این حقیقت پرده برداشته می فرماید:

«لم یخلق ما خلقه لتشدید سلطان و لا تخوف من عواقب زمان و لا استعانه علی

[صفحه 66]

ند مثاور و لا شریك مكاثر و لا ضد منافر ولكن خلائق مربوبون و عباد داخرون»

موجودات را آفریده اما نه برای تقویت فرمانروایی و قدرتش و نه برای بیم از حوادث آینده، نه برای آنكه در مبارزه با همتای خویش یاریش دهند و نه برای اینكه از فخر و مباهات شریكان و مبارزان او، جلوگیری كند، بلكه همه مخلوق او هستند و در سایه ی پرورش او و بندگانی خاضع در برابر او.

عصاره و چكیده ی سخن اینكه: معصیت بندگان، برای خداوند ضرر خیز نبوده و طاعت آنان نفع پرور نیست. او كمال مطلق است، جلب نفع و دفع ضرر، در پیشگاه الهی، واژه ی مفهوم داری نبوده و نخواهد بود. اگر بنده فرمانبر است، این اطاعت و تسلیم، نفعی است كه به خود او بازمی گردد و اگر عصیانگر و متمرد است این تمرد و معصیت نیز، به خود او برمی گردد و در هر حال، به غفران و رحمت واسعه ی الهی محتاج می باشد.


پیش وجود همه آیندگان
پیش بقای همه پایندگان


سابقه سالار جهان قدم
مرسله پیوند گلوی قلم


مبدع هر چشمه كه جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست


پرورش آموز درون پروران
روز بر آرنده ی روزی خوران


داغ نه ناصیه داران پاك
تاج ده تخت نشینان خاك


خام كن و پخته به تدبیرها
عذر پذیرنده ی تقصیرها


اول و آخر به وجود و حیات
هست كن و نیست كن كائنات


اول او اول بی ابتدا
آخر او آخر بی انتها


كیست در این دستگه دیرپای
كه لمن الملك زند جز خدای


مجموع سخن، مقدمه ای است برای شرح حال اهل تقوا كه همام تقاضای بیان آن داشت و علت پیشگفتار و مقدمه، این است كه شاید بعضی از ناآگاهان چنین تصور

[صفحه 67]

كنند كه خواست خداوند از متقین كه اعمال صالحه و صفات پسندیده انجام دهند به خاطر احتیاج اوست تعالی الله عن ذلك چرا كه جلب نفع و دفع ضرر، ویژه ی پندار نقص امكانی آدمیان است، غافل از اینكه واجب الوجود بالذات، از هر جهت و حیثیت واجب الوجود می باشد.

[صفحه 68]


صفحه 65، 66، 67، 68.